خادم الشهید "محمد سلیمانی"
در نخستین روز بهاری 1366 فرزندی پا به عرصه ی حیات گذاشت که هیچ کس نمی دانست قرار است در بیس و سومین بهار زندگی اش خالق حماسه ای عاشورایی شود و به ندای هل من ناصر اربابش حسین بن علی(ع)لبیک گوید و به خیل شقایق های خونین بال کربلا ملحق شود . قبل از به دنیا آمدن نامش انتخاب شده بود ، شبی در خواب ندایی آمد که نام فرزندت محمد است و چه زیبا که در روز مبعث حضرت محمد(ص) به دنیا آمد . محمد دومین فرزند بود که در برترین شرایط مالی بزرگ شد ، در زمانی که لب به سخن گشود کلمه ای که به او آموختم نام مبارک امام حسین(ع) بود . در دوران جنگ که جنازه شهدا را باز می گرداندند محمد را بغل می گرفتم و با سر بند لبیک یا خمینی بر سرش او را به مراسم تشییع و وداع با شهدا می بردم . از همان دوران او را با شهدا آشنا کرده بودم و محمدم را سرباز آقا امام زمان(عج)می نامیدم . هنوز به سن بلوغ نرسیده بود که نماز و روزه اش ترک نمی کرد ، در چهره ی معصوم او ایمان و صداقت و پاکی موج می زد ؛ مطمئن بودم که روزی در اسلام شهید خواهد شد .
عکس کودکی اش در ادامه مطلب