هر که بسیجی تر ، پر
جمعه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۲، ۰۲:۰۰ ب.ظ
باز پر ؛ چلچله پر
قوش و قو و کفتر ، پر
باز در بازیِ پر ؛ هر چه که دارد پر،پر
شهرمان خاک شده ، خرمن مان خاکستر نخل پر
مزرعه پر ؛ روح شقایق ، پر،پر
مدرسه باز شده ، فصل خزان است ولی
بوی خوب قلم و بوی خوش دفتر ، پر
عمهام گفت که من مادرتو ، کودکِ من
عمه شد مادرو من کودک او ؛ مادر ، پر
گفت بابا ، دمِ در وقت سفر در گوشم : رود پر ؛ بازی پر ؛ « دوش عمو اکبر » پر
وقت رفتن شده و زورق من سنگین است میروم بار به دریا فکنم لنگر ؛ پر
جز حدیث سفر و جز سخن آتش و خون هر حدیث دگر و هر سخن دیگر ، پر
صد نفر نخل شده بی سرو ، صد تن ماندهباغ اسطوره شده
هر که ، که دارد سر ، پر
بچهها ! باز ، بر این نقطه گذارید انگشت
« عشق پر ؛ عاطفه پر ؛ هر که بسیجی تر ، پر»
۹۲/۱۱/۱۱