محمد در یادواره شهدا

در تمامی یادواره های شهدای شهرفعالیت داشت ،ازتأمین منابع مالی گرفته تاکارهای تدارکاتی وفرهنگی تبلیغاتی وساخت دکور و . . . برای باشکوه برگزارکردن مراسم شهدا ازجان مایه می گذاشت ،گاهی که چند یادواره پشت سرهم برگزار می شدلحظه ای هم برای خواب وقت نمی گذاشت ،گاهی 72ساعت چشم برهم نمی گذاشت تاکارهای یادواره به اتمام برسد ،هروقت دوستانش به او می گفتندکمی هم به فکرخواب و استراحت باش
می گفت : وقتی سنگ لحد را بر سرمان بگذارند وقت برای خوابیدن بسیار است ؛
و اینگونه سوال کننده را شرمنده می کرد .
محمـــــــــــد به شدت از ریــــــــــــاکاری فراری بود و اخــــــــلاص عجیبی در کارهایش داشت.
طوری که وقتی مقدمات یادواره به اتمام می رسید در مراسم اصلی کمــــــــتر دیده میشد
و هروقت از او سوال میکردند :
" که تو اینقـــــدر برای مراسم زحمت کشیده ای چرا در آن شرکت نمیکنی ؟ "
میگفت : " میتـــــــــــرسم ریــــــــــــــا شود و اجـــــــــــــر کارهایم از بین برود ."